ترانه های بی کرانه


دخترایرونی

 
شراب عشق

شراب عشق را افسانه ایست

درد انگیز و دلخراش ...

هنوز فراموشم نمیشود که در آن روز پائیزی

به هنگام غروب ٬ غروبی که حاکی از یک عشق

پاک می بود لحظه ای که طبیعت آغوش گشوده

تا عشاق عشقبازی کنند ٬ گامهای دو عاشق

 بر گونه ی جاده ی باریک و خلوتی سیلی میزد .

آنها به سوی کاخی با شکوه و قصری

افتخارآمیز روی نهاده بودند ...

محیط آرام و غمباری بود گلهای زیبا هر کدام

بر فراز شاخه ای خودنمائی می نمودند در

میان این قصر آرام و خاموش پیکر دو عاشق

با وفا به خاک سپرده شده بود .

سنگ قبرشان گلهای زیبا پوشیده بود .

 نهال انگوری زیر قدومشان روئیده بود .

عشاق پیوند ها از این نهال زدند و انگورش

را شراب ریختند و آن را شراب عشق نامیدند ...

تاریکی همه جا را فرا گرفته و این دو دلداده که

برای سوگند وفاداری بر کنار مزار قربانی های

عشق رفته بودند جامی از شراب عشق

نوشیده و باز می گشتند .

این بود افسانه ی شراب عشق  !

 

نوشته شده در 22 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 8:51 توسط افسانه| |

صفحه قبل 1 صفحه بعد


:قالبساز: :بهاربیست:

 فال حافظ - قالب میهن بلاگ - قالب وبلاگ